زن کژدمى است ، گزیدنش شیرین . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 مهر 20 , ساعت 8:41 صبح

به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم

به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم

به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید

به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را

چون نهری گوارا نوشید

به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت

به خاطر روی زیبای تو بود

که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند

به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود

که دست هیچ کس را در هم نفشردم

به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود

که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم

به خاطر دل پاک تو بود

که پاکی باران را درک نکردم

به خاطر عشق بی ریای تو بود

که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم

به خاطر صدای دلنشین تو بود

که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست

عزیزم...

عشق را در تو، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن 

وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم

من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر

وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را

 به خاطر تو دوست دارم

**********

عزیزترینم،همسرم،تاج سرم،مهربونم پیوندمون،باهم یکی شدنمون برای همیشه مبارک...

خدارو هزار بار شکر میکنم که برای من شدی...

چقد خوشحالم که روز عقدمون با روز ازدواج مصادف بود...

"15 مهر 1392"

چه روز خجسته ای...

قشنگترین روز دنیاااااااااااااا...

آخ پیمانم چقدر دوستت دارم...

الان بیشتر از قبل شناسنامه مو دوست دارم چون اسم تو رو داخلش نوشتن برام...

از خدا میخوام که همیشه، همیشه ، همیشه کنار هم شاد و خوشبخت زندگی کنیم...



پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 9:52 عصر

نردبام این جهان ما ومنی است           عاقبت این نردبام افتادنی است

لاجرم هر که بالاتر نشست                 استخوانش سخت تر خواهد شکست



پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 9:20 عصر

آخه آرزو خانوم وقتی آدرس نمیزاین کجا جواب بدم ؟

اگه ایران باستان هستین وبتونو ک دادم فعالش کنین

یا اگه کس دیگه هستین با http:بنویسین{لطفا}



پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 8:52 عصر


دختر کبریت فروش را یادت هست ؟



او کبریت را پشت به پشت روشن میکرد ، من اما سیگارم را …



من و او هر دو دنبال خاطره هاییم …



او از سردی هوا مرد اما من طولی نمیکشد … نگران نباش ؛ همه وجودم سردی هوای توست !


برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

سیگار کشیدنم را

کلاسنامیدند ؛

نمی دانستند که من از کلاس زندگی مدتهاست اخراج شده ام !

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …



یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …



یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …



یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …



کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …



یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !



پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 8:24 عصر


Salam. Just to show that I am following all your writings. Good job! Hope we can talk around them on Saturday!! 

Please do not send your writings as private; Do not tick private button!




<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ