مرد مسن? به همراه پسر25ساله اش در قطار نشسته بودند.در حال? که
مسافران در صندل? ها? خود نشسته بودند،قطار شروع به حرکت کرد.به
محض شروع حرکت قطار پسر25ساله که در کنار پنجره نشسته بود پر از
شور و ه?جان شد.دستش را از پنجره ب?رون برد و در حال? که هوا? در
حال حرکت را با لذت لمس م? کرد،فر?اد زد:پدر نگاه کن درخت ها حرکت
م? کنند. مرد مسن با لبخند? ه?جان پسرش را تحس?ن کرد. کنار مرد
جوان زوج جوان? نشسته بودند که حرف ها? پدر و پسر را م? شن?دند و
از پسر جوان که مانند ?ک کودک5ساله رفتار م? کرد،متعجب شده
بودند.ناگهان جوان دوباره با ه?جان فر?اد زد: پدر نگاه کن،رودخانه،ح?وانات و
ابرها با قطار حرکت م? کنند. زوج جوان پسر را با دلسوز? نگاه م?
کردند.باران شروع شد. چند قطره باران رو? دست پسر جوان چک?د و با
لذت آن را لمس کرد و دوباره فر?اد زد:پدر نگاه کن.باران م? بارد.آب رو?
دست من چک?د. زوج جوان د?گر طاقت ن?اوردند و از مرد مسن
پرس?دند:چرا شما برا? مداوا? پسرتان به پزشک مراجعه نم? کن?د؟ مرد
مسن گفت:ما هم?ن ا?ن از ب?مارستان بر م? گرد?م.امروز پسرم برا?
اول?ن بار در زندگ? م? تواند بب?ند...
می توان
از یک خانه شروع کرد
از خانه
ی سیاه یک جدول
وتنهایی
را هل داد به سمت خانه ی سیاه دیگری
مثل این
حروف گسسته
م...
ر...
د.......
نگاه کن
چگونه
با
اندام های شوخش
عمودی پرمی
کند
خانه های
خالی یک زن را
یا در
تدارکِ دوشیزه ی عزیز
که افکارش
همیشه ..به سمت افق میل می کند...
می توان
مدتها در یک خانه توقف کرد
دریک
خانه
.
.
تفکر
کرد
در خانه
ی سیاه یک جدول
اما
خانه ای که کلید تمامی درهایش بوسه است
در جدولی مشترک حل می شود
زیر یک
شیروانی
در ظهرخانه ای در نواب
یا
درآلاچیقی خنک
یک شب
در سیاهکل . .
*
دو کلمه
آوازهایشان
را
عمودی و
افقی می خوانند
دو
کبوتر
به موازات
هم پرواز می کنند....
اینجا ناکجا اباد است..دیاربی دیاران دیارسوخته دلان..اینجا ساکت است اما ن ارامش..اسمان صاف است اما بی ستاره..کویری خاموش بی ماه وبی ستاره بی نور حاصل از سوختن..اینجا باید مست شد<باید تلو تلو بخوری این زمونه رو..وقتی که مست نیستی ب بن بست میرسی>گاهی شاید بهتر است درشب خواب بود..خواب بودو صدای رعشه ی باد را نشنید.. رعشه ی باد..سیگار پشت سیگار وفریاد بر باد رفته با باد..اینجا ناکجا اباد است دیار گلایر های پنهان.. اشک ریختنشان در شب..شناخت اشک با شبنم..اینجا پارا دکس است.. زیبایی شبنم و زشتی اشک.. اینجا قرمز است همه جا باسیلی پدر.. مشت کوبیدن بر دیوار تحریم..عاقبت صورتهای رنگین و زخم های چرکین سوخته با سیگار پشت دست.. اینجا ناکجا اباد است وتاریخ باز تکرار میشود وشاید ب تکرار عادت کرده ایم و ب نکرده ها اعتراف..گاهی شاید بهتر است سکوت را در قلبت فریاد کنی و دنبال اشک در شب گلایر ناشی و ان را شبنم ببینی.. گاهی شاید همیشه وزن را درست نشان ندهد ترازو ..کمتر نشان دهد سنگینی اشک کودکان خفته در پارک.. التماس واکس کردن کفشت فقط یک بار ..خرید گلی یا ادامس..ان گل برای همه گل نیست .. رویی زیبا وباتنی غمگین دارد گل سرخ..کاش ادمها میدانستن که اگر سرخی ان گل را از کودک نگیرن شب رویش از سیلی قرمز میشود وچ زشت است قرمزی شب..دیدن اعتیاد پدر...کار مادر و برادری در بند.. خواهری زیر مشت ولگد...شاید این است دلیل جمله پشت پیکان<خدایا... گاهی نگاهی...>
ورتبروپلاستی درمان غیرجراحی برای استحکام بخشی به مهره های شکسته است که با هدایت دستگاه های تصویربرداری،یک سیمان مخصوص،توسط سوزن بداخل محل شکستگی تزریق می شود.این درمان معمولا دردحاصل ازشکستگی رابه سرعت بطورچشمگیری کاهش میدهد.
ورتبروپلاستی در بیمارانی که آنقدر پیر و ناتوان هستندکه نمی توانندعمل جراحی بازمهره را تحمل کنندیاکسانی که استخوانهایشان برای جراحی های ترمیمی مهره ها بسیار ضعیف است به کار میرود.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ