[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 92 مهر 2 , ساعت 3:14 عصر

 

 

رشته کارشناسی ارشد

رشته کارشناسی

دروس پیشنیاز

حقوق

 

 خصوصی

حقوق

روش تحقیق           2واحد 

 آشنایی باکامپیوتر    2واحد

وصایای امام             1واحد

الهیات

فقه ومبانی حقوق

 روش تحقیق             2واحد

آشنایی باکامپیوت     2واحد

وصایای امام             1واحد

حقوق مدنی3           3واحد

حقوق مدنی 6           3واحد

سایر رشته ها

 روش تحقیق              2واحد

 آشنایی باکامپیوتر      2واحد

وصایای امام              1واحد

حقوق مدنی  3           3واحد

حقوق مدنی  6           3واحد

حقوق مدنی  7           3واحد

آئین دادرسی مدنی     2واحد

حقوق ثبت                  1واحد

 

دانلود



سه شنبه 92 مهر 2 , ساعت 3:2 عصر





سه شنبه 92 مهر 2 , ساعت 2:47 عصر


روستایی دور افتاده بود که مردم ساده لوح و بی سوادی در آنجا سکونت داشتند . مردی شیاد از ساده لوحی


آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد . برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد  و متوجه

دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که  از اغفال کردن مردم  بردارد و گرنه او را رسوا می کند . اما مرد

 شیاد نپذیرفت.بعد از اتمام حجت ،معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های

 او هشدار داد.بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد

مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند روز موعود همه مردم روستا در میدان

ده جمع شدند تا ببینند آخر کار ، چه می شود.

شیاد به معلم گفت : بنویس « مار »

معلم نوشت : مار

نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.

و به مردم گفت: شما پیش خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟

مردم که سوادی نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم بیچاره افتادند

تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون انداختند .
 
شرح این داستان
 
اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با 

  آنها سخن بگوییم و رفتار کنیم . همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکری خود دیگران را مدیریت کنیم . باید 

 افکار خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها انتقال داد . ر.ک(ثانی)




سه شنبه 92 مهر 2 , ساعت 2:34 عصر


دیشب خواب دیدم تو یه کشور خارجی ام و دارم میرم کنار ساحل!

تا رسیدم ساحل گوشه بالای خوابم نوشت M3-8
بعد صفحه پیوندها باز شد و یهو از تو یه مسجد سر درآوردم




سه شنبه 92 مهر 2 , ساعت 2:22 عصر

تصویری از دورن یک موج یخ‌زده!




<   <<   76   77   78   79   80   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ