بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 4:20 عصر


در زمانیکه وفـــــا،

 قصّه ی برف به تابستان است

 و صداقت گل نایابی!

 و در چشمان پاک شقایق ها،

 عابر بی عاطفه ی غم جاریست!

 به چه کسی باید گفت؟

 با تو انسانم و خوشبخت ترین...


"مهدی اخوان ثالث"





لیست کل یادداشت های این وبلاگ