پنج شنبه 92 مهر 4 , ساعت 4:39 عصر
داره زندگیم بخاطرتوازدست میره
توی ذهنت تک تک خاطره هام می میره
دارم ازنبودنت سربه بیابون میذارم
وقتی خونه ی دلم روغم تومی گیره
بیاذهنتوکمی درگیرمن کن نازنین
نگران افتادم این گوشه کنارعکس تو
به توفکرمیکنم وجای توپیشم خالیه
تانفس دارم میخونم بیخیال ازمکثِ تو
توقشنگی همه آشنا وبی خیالِ من
بانگات معجزه میکنی به رفتارِ تنم
اینقدرمحوتومیشم توُتمومِ لحظه هام
خودموبخاطرت به آب وآتیش میزنم
یه غزل حسِ منوپیداکن ازعمق دلت
یاکه تصویرِمنوگاهی بذارمقابلت
بیخیال ازظلمِ تقدیربه دلم روکن عزیز
باعبارتی که عشقم واسم هستی همه چیز
ای همه داروندارم دلم ازدنیاگرفت
توبه آغوشت منودعوت بکن زیبا وسفت
منوازاین لحظه تابسیاربه حالِ خوش ببر
ببرم ای بهترین گفتارِمن ای همسفر
ترانه سرا.........حمیدشیخی
active_hamid@yahoo.com
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ