پنج شنبه 92 مهر 18 , ساعت 1:55 عصر
ده سال بعد از حال این روزام
تو توو آغوش یکی خوابی
من گفتم و دکتر موافق نیست
تو بهتر از قرصای اعصابی
میترسم از هر چی که جا مونده
از ریمل با گریه هات جاری
از سایه روشن های بعد از من
از شوهری که دوستش داری
یک عمر بعد از حال این روزام
یه پیر مردم توی یه کافه
بارون دلم میخواد هوا اما
مثل موهای دخترت صافه
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ