-
جان من
-
-
سنگ دلی دل به تو دادن غلط است بر سرراه تو چون خاک فتادن غلط است
-
-
رفتن اولی است زکوی توستادن غلط است جان شیرین به تمنای تودادن غلط است
-
-
نخل نو خیز گلستا ن جهان بسیار است ترک زرین کمن موی میان بسیار است
-
-
بالب همچو شکر تنگ دهان بسیار است نه که غیر ازتو جوان نیست جوان بسیاراست
-
-
دیگری این همه بیداد به عاشق نکند قصد آزردن یاران موافق نکند
-
-
مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت دست بر دل نهم و پای کشم از کویت
-
-
دید ه پو شم ز تنما ی رخ نیکویت سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت
-
-
چند صبح آیم و از خا ک درت شام روم از سر کوی تو خود کام به ناکام روم
-
-
صد دعا گویم و آزرد ه به دشنام روم از پیت آیم و با من نشو ی رام روم
-
-
حرف زن ای بت خونخوار چه می پرهیزی نه حدیثی کنی اظهار چه می پرهیزی
-
-
از سرکوی تو با دید ه ی تر خواهم رفت چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت
-
-
تا نظر می کنی ازپیش نظر خواهم رفت گر نرفتم زدرت شام سحر خواهم رفت
-
-
نه که این بارچو هر بار دگرخواهم رفت نیست باز آمد نم باز اگر خواهم رفت
-
-
چند پیش تو بقد ر ا ز همه کمتر باشم از تو چند ای بت بد کیش مکدر باشم
-
-
می رو م تا بسجو د بت د یگر باشم باز اگر سجده کنم پیش تو کافر باشم
-
-
-
خرده بر حرفه درشته منه آزرده مگیر حرف آزرده درشتانه بود خر د ه مگیر