مقدمه:بی مقدمه
اصل موضوع:در تقاطع ولیعصر نیایش هستم سردر بزرگی بانام دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی؟؟؟؟نمی دانم چی؟مرکز آموزشی تحقیقاتی قلب وعروق شهید رجایی.سر در را رد میکنم.به یک سه راهی میرسم.دست راست ومستقیم راه ماشین رو .دست چپ عابر پیاده و افراد معمولی.یک راه دیگری که بیشتر توجه مو به خودش جلب کرده. راه باریک وگذرگاه زیبایی است وسط درختان سر به فلک کشیده .با آراستگی چمن و سبزه .دور تا دور این راه راه را گرفته است.به یک پیراهن آبی سردوش دار میرسم.قضیه را میپرسم که گویا راه اعیان نشین هاست سرم را پایین می اندازم و به راهم ادامه می دهم.وارد لابی بیمارستان میشوم.اکواریوم های دست راستم را رد می کنم.راه را تا ته سالن ادامه میدهم.به پله و اسانسور میرسم تا به طبقه چهارم برسم.دست چپ میپیچم تا به یک در شیشه ای میرسم.medical ward2مقصودم اینجاست.اینجا داخلی مردان است
یعنی بخشی که:دارای 9تا اتاق و58تامریض و30وخرده ای پرسنل با لباس های رنگارنگ است.
یعنی بخشی که:اورژانس دوم بیمارستان واورژانس اول کت لب وepاست.
یعنی بخشی که:موزه باستانی بیمارستان است که کوچکترین تغییر در بخش اجازه کلفتی ازمیراث فرهنگی میخاهد
یعنی بخشی که:دارای مددجویان پر توقع و همراهان حاضر جواب است.
یعنی بخشی که:احترامات و صمیمیت ها کمرنگ شده و .......هابشدت پررنگ.
ساعت7 و54 دقیقه به وقت داخلی مردان است.وارد اتاق استراحت میشوم.لباس های رنگارنگی می بینم.به همه سلام می دهم.همه با چهره ای خندان جواب میدهند.خوشحالم که همه تغییر را دوست دارند.تغییر چیست و کی قرار است بیاد خانم قد متوسط لباس سرمه ای اتوکشیده تمییز.بند به گردن آویزخوش اخلاق و جدی رویی است که قرار است سخنانی بگویند
لیست کل یادداشت های این وبلاگ